جدول جو
جدول جو

معنی شاه قلندر - جستجوی لغت در جدول جو

شاه قلندر(قَ لَ دَ)
دهی از دهستان زنگوان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه بندر
تصویر شاه بندر
دریافت کنندۀ عوارض گمرکی، رئیس بندر، رئیس بازرگانان، بندر بزرگ، بندر آزاد
فرهنگ فارسی عمید
(قَ لَ دَ)
دهی است از دهستان کندگلی بخش سرخس شهرستان مشهد واقع در یازده هزارگزی باختر سرخس و ده هزارگزی شمال شوسۀ عمومی سرخس به مشهد. جلگه و گرمسیر است و 1220 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری و بافتن شال و قالیچه است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ دَ)
کوه کوه قلندر، موضعی است در راه هرسین به خرم آباد میان چای چراغعلی و گردنۀ گاوکش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ لِ کَ)
دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
شهبندر. (دزی ج 1 ص 717). بندر بزرگ و واسع، حاکم بندر. رئیس بندر و اکنون بجای شاه بندر حاکم بندر گویند. (از فرهنگ نظام) ، رئیس بازرگانان دولتی. رئیس التجار. (فرهنگ فارسی معین). ملک التجار، کنسول دولت عثمانی (قاجاریه). (فرهنگ فارسی معین) ، دریافت کننده عشور که محصولات راهداری بدست اوست. (از آنندراج). دریافت کننده مالیات و خراج و گمرک خانه. (از ناظم الاطباء) :
چو گردیدند فارغبال یکسر
ز دست انداز جور شاه بندر.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
نام محلی است در مشرق بندرعباس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راه قلندر
تصویر راه قلندر
راه غلندر: (غلندر پارسی است) نام نوایی در خنیای ایرانی ای صنم چنگ ساز چنگ سبک تر بزن پرده مستان بساز بساز راه غلندر بزن (معزی) راه کلندر
فرهنگ لغت هوشیار
رئیس بندر، رئیس بازرگانان دولتی رئیس التجار، دریافت کننده خراج گیرنده مالیات، کنسول دولت عثمانی (قاجاریه)، بندر (بزرگ)
فرهنگ لغت هوشیار